نتایج جستجو برای عبارت :

کی گفته من دوستی ندارم؟! پس نادر چیه؟

ابن مشغله را درحالی تمام کردم که دو روز است باران می آید و امشب تشدید پیدا کرده. این هوا به حس رخوت انگیز بهار افزوده و کمتر از قبل به کار هایم میرسم.
اما ابن مشغله، نوشته ی نادر ابراهیمی... نادر به صدق و حقیقت تعریف کردنی نیست و فقط باید آثارش را خواند تا پی به عظمت این قلم برد، هرچند کم حجم.
کتابش در مورد مشاغلی بود که در طول زندگی بر عهده گرفته بود: ویراستاری، نویسندگی، چاپ آثار، ایرانگردی و ایران پژوهی، نقاشی، تصویرگری و... اما خودش در کتاب می
از نادر نوشتن سخت است بس که زندگی کرده و آدم نمی‌داند کدام گوشه از این همه را روایت کند و راحت است بس که زندگی کرده و آدم نمی ماند که کدام گوشه را روایت کند. برای من نادر علاوه بر اینکه نویسنده ای بزرگ با آثاری بی نظیر است و علاوه بر اینکه شاعری ظریف بدون حتا یک کتاب شعر است، مردی ست که حرکت می کند. سراسر زندگی اش را حرکت کرده برای همین هم بعد از خواندن کتاب هایش آدم را به حرکت وادار می‌کند.
 
پ.ن:
من بعد از خواندن کتاب های یک نویسنده، خیالی از نوع
شدیدا دوستش دارم ولی جرأت ندارم... فقط گریه ست آثارم ولی جرأت ندارم...
 
 سکوتی لعنتی بین من و او...دهد هر باره آزارم ولی جرأت ندارم...
 
 دلم فرمان دهد: تو صحبتی کن!بله! دل کرده اجبارم ولی جرأت ندارم...
 
 بگوای دل بگو که دوستش دا...همین دل کرده احضارم ولی جرأت ندارم...
 
 دگر کارم به سمتی رفته کـِ ـمْروزدگر سر، داده اخطارم ولی جرأت ندارم...
 
 خدایا سختتر از بی کسی چیست؟!سکوتم... قلب اِدبارم... ولی جرأت ندارم...
 
دو جمله از سخنهایم بداند،شود مجموع اشعار
دارم فکر می‌کنم الان با چه رویی اومدم اینجا و می‌خوام بنویسم یا حتی چرا دوباره می‌خوام بنویسم و بهتر نیست مثل این مدت که نبودم و اتمسفر از نوشته‌های چرت من منزه بود، صفحه رو ببندم و برم دینی‌مو بخونم و به مدیر مدرسه فحش بدم و به مامان بگم لطفاً لباسای آریسا رو ببره اون یکی اتاق و انقدر کشوهای منو اشغال نکنه زیرا که همهٔ وسیله‌ها و جایزه‌های چرتی که مدرسه داده قریب به یک ماهه رو میز پخش و پلان (‌الان فهمیدین من شاگرد اول شدم یا بیشتر توضیح
میشناسم
ساقی را 
عاشق است 
از این رو 
مرزی ندارم ...
 
عشق به این دنیا بده کارم 
با اینکه
از کسی
قرضی ندارم ...
 
به کفر من شک نکن 
خمره ایمان من محکم و مستحکم است
لرزی ندارم
 
 
دلبر من دائمن بر در دل حاضر است 
هر چه که گفتید 
بگویید
 
من
با شما
عرضی ندارم ... 
 
 
 
 
 
نادر شاه در اولین اقدام پس از تاج‌گذاری دستور داد
تا جیره هفتادهزار طلّاب که از دولت مقرّری میگرفتند
قطع شود. بزرگان طلّاب نزد نادر رفتند.
نادر پرسید: کار شما در این مملکّت چیست؟
گفتند؛ لشکر دعا هستیم. هنگامی که سپاه شما به جنگ میرود ما با دُعا پیروزی‌شان را تضمین میکنیم.
چرا باید سلطان نان ما را قطع نماید؟
نادر فریاد زد وقتی لشکر محمود افغان ایران را گرفت
یکصد هزار طلاب علوم چرا جواب آنها را ندادند؟
پاسخی از کسی شنیده نشد. نادر دستور داد
بگو چرا بنویسم به دفتری که ندارمهنوز هم غزل از حال بهتری که، ندارم غم آنچنان نفسم را گرفته‌است که اینکامید بسته‌ام اما، به ساغری که ندارم دلم هوای تو دارد ولی چگونه ببندمهزار نامه به پای کبوتری که، ندارم؟ به رغم آن که نبودی، همیشه پایِ تو ماندمکه سخت مؤمنم اما، به باوری که ندارم اگرچه بافتنی نیست راه ِتا تو رسیدنبه جز خیال، ولی کار ِدیگری که ندارم شبیه ابر بهاری، دلم عجیب گرفتهکجاست شانه ی امن ِبرادری که ندارم؟ #سجاد_رشیدی_پور
برای دانلود طشت گذاری نادر جوادی در محرم ۹۸ کلیک کنید
دانلود طشت گذاری نادر جوادی در محرم ۹۸
دانلود نوحه با دو کیفیت ۱۲۸و۳۲۰
طشت گذاری نادر جوادی در محرم ۹۸
♫♫♫ ♫♫♫ ♫ ♫♫♫ ♫ ♫♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫
کانال تلگرامی صدف موزیک
https://t.me/sadafmusic_ir
دانلود نوحه جدید فارسی از سایت صدف موزیک
♫♫♫ ♫♫♫ ♫ ♫♫♫ ♫ ♫♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫
 با صدف موزیک بروز باشید
♫♫♫ ♫♫♫ ♫ ♫♫♫ ♫ ♫♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫ ♫
برای دانلود نوحه جدید کلیک کنید
اربعین به خانواده ام گفته بودم امسال کربلا نمیرم حتی به برادرم گفته بودم که نمیام
تا اینکه تو یکی از وبلاگ ها دبدم که یه بنده خدایی میخواد بره کربلا هنوز دو دل بودم
خلاصه با اینکه فکر نمی‌کردم راهی شدم و حالا همون سفر بیشترین امید زندگیم شده
هر کس بهم میگفت ازدواج میکنی میگفتم نه
حالا تو اون سفر چیزی دیدم که من رو به این یقین رسونده که سال بعد اربعین در کمال ناباوری با همسرم میرم کربلا
ناباوری از این جهت که بقیه شاید باور نکنن و الا خودم ایما
خوب است زندگی و ندارم شکایتی
سختی و راحتی ام برقرار بود
در پشت سر شده شادی و غم درو
صیّاد بوده و گاهی شکار بود
در روبرو شب و روز است در طلب
تا گفتگو کنم که در اینجا چه کار بود
من مرغ زیرکم که نیفتم به دام غم
غمخانه در طلبم بیشمار بود
خوب و بد است همانی که کرده ای
غم بود کوه و شادی من چون غبار بود
وقتی شکایتی ندهد حاصلی تو را
بهتر که گفته خوشی در کنار بود .
علی توکلی شهردار منطقه 19 از "نادر مرادی" قهرمان رشته وزنه برداری معلولین با حضور در منزل ایشان تجلیل کرد.به گزارش روابط عمومی شهرداری منطقه 19، در این دیدار توکلی ضمن آرزوی توفیق روز افزون برای این توانیاب قهرمان، درخشش ورزشکاران در عرصه ملی را از نقاط قوت و پتانسیل بالای این منطقه یاد کرد و افزود: شهرسالم در گرو داشتن جوانان ورزشکار است و با ورزش در هر مکانی جرم و بزه کاهش می یابد.گفتنی است نادر مرادی توانسته بود در مسابقات وزنه برداری معلول
جدایی نادر از سیمین
جدایی نادر از سیمین
 تهیه کننده وکارگردان: اصغر فرهادی
داستان فیلم

سیمین می‌خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد تنها رها کند. این اختلافات باعث می‌شود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند....
1) دانلود با کیفیت 480
2) دانلود با کیفیت 720
3) دانلود با کیفیت 1080
4) دانلود با کیفیت HQ-1080
در اردوی نادرشاه افشار، چون سراپرده ها و خیام برپای می کردند، جوانی در چادر مستراح، چون مکان تخلیه را بکند از خستگی و ماندگی بخفت. چون بیدار شد، شب در رسیده و نادرشاه در سراپرده اندرون جای کرده، و اطراف را پاسبانان فرا گرفتند.
بر جان خود نومید و سخت پریشان ماند. در این حال «خاتونِ سرای» [یعنی زن نادر] به قضای حاجت بیامد. چراغی نیز به دست جاریه[یعنی خدمتکار] با وی بود. جوان یکباره چشم از جان بپوشید، چون خاتون بیامد و جامه تخفیف داد، جوان دامنش ب
... یا رادَّ ما قد فات ...
 
خوشحال از درست شدن انتخاب واحد و اینکه تمامِ چهار واحدِ باقی مونده رو توی یه روز جمع کردم به سمت کتابخونۀ مرکزی دانشگاه حرکت می کنم، تا هم #ویکنت_دو_نیم_شدۀ ایتالو کالوینو رو تحویل بدم و هم دل به دریا بزنم و برم سراغ آتش بدون دود.
خانم کتابدار راهنماییم می‌کنن به سمت کتاب های نادر ابراهیمی و من‌ی که مبهوت کتاب ها شدم رو به حال خودم رها می‌کنن. درست کنار تمام کتاب های نادر یه قفسه پر از کتابای محمود دولت آبادی توجهم رو
گفته‌بودم خبر ندارم از خودم. گفته‌بودم "خودم" نشسته ته یه چاه و من از بالای چاه اصلا نمی‌فهمم چه حالی داره. گفته‌بودم فقط بعضی وقتا خیلی گریه می‌کنه و آب چاه میاد بالاتر، تازه می‌فهمم یه خبرایی هست و نمی‌فهمم چه خبر.
"خودم" خسته‌س... خسته از وعده‌هایی که بهش می‌دم. خسته از این که دائم دعوتش می‌کنم به صبر... صبر... صبر... الان بیشتر از دو ساله... هی بهش قول میدم که اگه تا فلان تاریخ صبر  کنه، همه چیز درست میشه. فلان تاریخ میاد و می‌گذره و هیچی درس
یکی از دوستان قدیمم وضع زندگی خوبی نداره دقیقا هم توی کوچه ماست خونشون چند سال پیش کتابای کنکورم رو برد سال بعدش بهش پیام دادم حالش رو بپرسم خیلی بد جواب داد توی خیابونم ما رو می دید اصلا توجهی نمیکرد جوری شد که من فکر کردم اینطوری راحت تره تا اینکه امسال مامانم رفته خونشون گفته به زهرا بگو بیاد پیشم بیاد خونمون من از صبح تا شب تنهام تا اینکه و کلی از مشکلاتش برای مادرم گفته مادرم هم سریع به من انتقال داد داشتم فکر میکردم باید برم خونشون یانه
کمبود ویتامین B5 بسیار نادر است زیرا این ویتامین تقریباً در همه نوع مواد غذایی وجود دارد. در کشورهای توسعه یافته، این کمبود بسیار نادر است زیرا بیشتر افراد کالری توصیه شده روزانه را دریافت می کنند و به ندرت دچار سوء تغذیه می شوند. با این وجود، کمبود آن ممکن است هنگام ترکیب با سایر کمبودهای ویتامین B ایجاد شود.
بیخوابی
تحریک پذیری
سردرد
افسردگی
خستگی
گرفتگی عضلات
احساس سوزش در پا
عفونتهای تنفسی فوقانی
استفراغ
مشکلات دستگاه گوارش (GI)
علائم معم
حقیقتاً دلم تنگ شده که وقتی بعد چند ماه غزل رو میبینم باهم دعوامون میشه که کی حرف بزنه :)))) رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟ 
+ فردا ناهار ندارم :| پس انگیزه ندارم و منتظر این باشید که بیام بگم نرفتم :))))))))
+ این هفته رو به معنای واقعی گند زدم! جنبه ندارم. همه یکصدا بگین خاک بر سرت :|
نه!
کاری به کار عشق ندارم! 
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم 
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست‌تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می‌کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می‌گذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
م
ن هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست‌تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می‌کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می‌گذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
اضطراب کروناست یا بهم‌ریختگی هورمونی در زمان پریود یا هر دو نمی‌دانم؟ اما حالم خوش نیست. مرهمی نمی‌جویم، که می‌دانم صبر است که مرهم است و نه جز این. اما مدام با خودم تکرار می‌کنم: قرار است چه بلایی سرمان بیاید؟ نگران بابا و مامان و مادرجونم، نگران میم، نگران خودم و عین. تاب و تحملم کم شده. کاش کش نیاید، کاش چندسال بگذرد و همه باشیم...
کاش ...
من توان مصیبت دیدن ندارم. من پناهی ندارم، خدایی ندارم، مرهمی ندارم. من تنهایم و می‌ترسم.
لحظه‌ای نادر است آن‌گاه کهدستِ معشوق در دستان‌مان غنودهوقتی خسته از شتاب و خیرگیِ ساعات پرملالِ طولانیچشمان‌مان، چشمانِ دیگری را به روشنی می‌خوانَدوقتی گوشِ به دنیا ناشنوای‌مانبا آوایِ نوایی عاشقانه نوازش می‌شودتیری بر نقطه‌ای از سینه‌مان می‌نشیندو نبض گمشده‌ی احساس، تپیدنی دوباره می‌آغازد؛چشم‌ها می‌آسایند و قلب آرام می‌گیرد،و آنچه می‌خواهیم، می‌گوییم و می‌دانیم چه می‌خواهیم.در این لحظه نادر آدمی از گردش زندگی‌اش آگاه
قضیه اینه دلم میخواد وا بدم. دلم میخواد همه‌ی رویاهامو خاک کنم و وا بدم از تصویرایی که تو ذهنم ساختم. شاید الان بیشترین چیزی که دلم میخواد اصن همینه. تسلیم شدن. نمیدونم چرا اون صدای درونم خفه نمیشه و میگه دووم بیار. میگه گوشتو به توران خانوم بده که میگفت غم بزرگو به کار بزرگ مبدل کرده. قلیم میسوزه، سرم درد میکنه، و انرژی ندارم دیگه من. همش یاد اون حرفت میفتم که میگفتی انرژی ندارم من. نازنین انرژی ندارم. حالا من مدت‌هاست انرژی ندارم و سینه خیز ا
لحظه‌ای نادر است آن‌گاه کهدستِ معشوق در دستان‌مان غنودهوقتی خسته از شتاب و خیرگیِ ساعات پرملالِ طولانیچشمان‌مان، چشمانِ دیگری را به روشنی می‌خوانَدوقتی گوشِ به دنیا ناشنوای‌مانبا آوایِ نوایی عاشقانه نوازش می‌شودتیری بر نقطه‌ای از سینه‌مان می‌نشیندو نبض گمشده‌ی احساس، تپیدنی دوباره می‌آغازد؛چشم‌ها می‌آسایند و قلب آرام می‌گیرد،و آنچه می‌خواهیم، می‌گوییم و می‌دانیم چه می‌خواهیم.در این لحظه نادر آدمی از گردش زندگی‌اش آگاه
یک بیماری نادر به بیماری‌ای اطلاق می‌شود که بین یک نفر در دوهزار تا یک نفر در ۲۰۰ هزار نفر به آن مبتلا می‌شوند. حدود ۶ هزار تا ۷ هزار بیماری نادر شناسایی شده است که در ادامه مطلب با برخی از آن‌ها آشنا می‌شوید.
پورفیریا
اگرچه علائم این بیماری (که یکی از آن‌ها ادرار بنفش رنگ است) ممکن است غیرمعمول به نظر برسد، اما در این بیماری تغییر وضعیت متابولیک جدی است که روی پوست و سیستم عصبی تأثیر می‌گذارد و می‌تواند باعث یبوست، حالت تهوع و پریشانی ذه
کتاب دختران خرمشهر : پنج روایت کوتاه از دخترانی بزرگ شده در جنگ
 
کتاب دختران خرمشهر : اختر دهقانی، نشر مجنون
بریده کتاب(۱):
با ناله گفت خدایا شکر، این همه دنبالت گشتم حالا باید پیدایت کنم.با صدای شرم آلود گفتم چه کارم داشتی؟ بعد تا برسیم اون ور کارون دیگه تحویلم نگرفت، وقتی پیاده شدیم گفت: آهای همگی برگردید.وقتی رفتیم پیش قایق رو به من کرد و گفت: اسمت چیه؟گفتم: سعیده.گفت: زن من میشی؟گفتم: آره.نادر: گفت همه تون دیدید که سعیده خانم با من نامزد کرد.
کتاب آمار و احتمالات مهندسی
جهت دانلود و مشاهده فایل به روی لینک زیر کلیک نمایید.
دانلود کتاب آمار و احتمالات مهندسی

آمار و احتمالات مهندسی: کتاب آمار و احتمالات مهندسی ~نادر نعمت الهی آمارواحتمالات مهندسی کتاب آمار واحتمالات مهندسی از آقای مهندس نادرنعمت الهی - کتاب از فصل 2 تا 9 آماده ... سلام، لینک دانلود کتاب آمار و احتمالات مهندسی دکتر نعمت اللهی دانلود کتاب آمار و احتمال مهندسی دکتر نادر نعمت الهی دانلود کتاب آمار و احتمال مهندسی (دکتر
تاوانِ تاوانِ تاوان
وقتی یه سری چیزارو میگم ، بدش میاد مامان ، اما حقیقتِ ...
 چقدر بی خود مثل دلقک باشم که فکر میکنه هیچی حالیم نیست
هیچ دغدغه ای ندارم
هیچ غصه ای ندارم
حتی یه هم صحبت تو خونه هم ندارم ... ... 
گاهی وقتا باید مُرد تا یکم به خودشون بیان... 
چشمِ من اروم ببار..‌
سلام
امروز تا ظهر سرکار بودم
عصر سردردم خیلی بدتر شد
با شمایی که نمیشناسم که تعارف ندارم راستش رو بخواید پول ندارم برم دکتر
و از طرفی هزینه های زیادی بهم اضافه شده
سخت شده
گاهی میترسم از این سردرد هام
پر از ابهام و علامت سواله زندگیم
کار هرشبم شده فکر و فکر و فکر
فکر کنم توی دایره لغات هم نمی گنجه حالم
حس میکنم محرم نزدیکه
خدایا من جز تو کسی رو ندارم..
در برکه‌ی خاموش دلم‌ ماه ندارمجز ترک تو ای عشق دگر راه ندارم
انگار همه سوی دلم سنگ پراندَند...انگار دگر راهی به جز چاه ندارم
دیوانه مَخوانید منِ سَر به هوا را ...من توشه‌ای جز این سرِ گمراه ندارم
دیروز دلم خرمنی از عشق تو را داشت امروز به غیر از تَلی از کاه ندارم
هر کس به طریقی به دلم سنگ جفا زَددر سینه‌ی خود جز غم جانکاه ندارم
#آشتیانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برگرفته از @JanJiyarlr
جوان، امید به کلی از خلق منقطع کرده و مال و جاه رفته و قبول نمانده و دین به دست نیامده و دنیا رفته، به هزار نیستی و عجز در مسجدی خراب شد و روی برخاک نهاد و گفت: «خداوندا! تو میدانی و می‌بینی چگونه رانده شدم و هیچ کسم نمی‌پذیرد و هیچ دردی دیگر ندارم الا درد تو و هیچ پناهی ندارم الّا تو»
~ تذکرةالاولیا
سلام
من هستم
کم هستم
و کمی خسته م
ببخشید که دیگه حوصله بلاگ بازی ندارم، حوصله شلوغ کاری ندارم، حوصله کامنت بازی ندارم. حوصله هیچ کاری ندارم.
نق نمیزنم،
غر نمیزنم،
کاملا بی تفاوتم
و معنی ش این نیست که برام مهم نیستین ( البته بعضیا که از اولم مهم نبودن همچنان مهم نیستن )
فقط این که عوض شدم کمی
دوز خوشحالی م کم شده
دوز بی تفاوتی م بیشتر شده
یخ شدم
اینا اعترافات سنگینیه ها از کنارشون به راحتی نگذرین :))
im a monster
می دونم و بازم اهمیتی نمیدم آه ...
به حدی حوصله ی هیچ کسی و هیچ کاری رو ندارم که کار گروهی رو که استاد گفته با یکی از هم کلاسی هام انجام بدم و هم کلاسیم گفته بود که امشب بنویسیمش ، پیچوندم و الان اومدم توی حیاط خوابگاه قدم می زنم. :)) به هم کلاسیم هم پیام دادم که امشب حوصله ی نوشتن رو ندارم. :)
هوا یه کم سرده ولی با خودم فکر کردم ارزشش رو داره که ماه رو ببینم و یه کم توی هوای آزاد قدم بزنم.ولی ماه معلوم نیست کجاست!پس ماه کجاست؟؟؟؟؟؟؟چرا توی آسمون نیست؟فقط آسمون شب و چند تایی ستاره ه
حوصله مراسمی ک قراره اول تا آخرش معذب باشم و باکلاس بازی دربیارم رو ندارم
حوصله راه رو ندارم
و حوصله تهران رو ندارم
ترجیحم این بود ک اون تایم رو با دوستام یا مهدی بگذرونم
اما عروسی؟ ن!
تجملات عروسیشون برام هیچ جذابیتی نداره و اصن از تصورش حالم بد میشه
+ این تفاوت مرد ها با زن هاس یا من بیش تر از اون وابسته شدم؟
چرا نبودنش بهمم میریزه اما اون انگار براش مهم نیس؟
امروز اتفاق خاصی نیوفتاد که بخوام بنویسم فقط خیلی خسته ام حال هیچکاری ندارم مامانم عصبیه فشارش بالاس مامانم دپرس باشه رو منم تاثیر داره .منم دپرسم
خونه بهم ریختس ولی اصلاااا حال ندارم مرتب کنم :/ 
+بچه ها میگفتن تو گروه پسره گفته دخترا ریاصیشون ضعیفه! بعد امروز استاد اوردش پادتخته یه سوال راحت داد بهش ولی هی تحت فشارش گذاشت گف تا نری تو گروه از جامعه دخترا عذرخواهی  نکنی ولت نمیکنیم :))). من که اینستا و واتساپ همه رو جمع کردم بی خبر فقط داشتم نگ
امروز اتفاق خاصی نیوفتاد که بخوام بنویسم فقط خیلی خسته ام حال هیچکاری ندارم مامانم عصبیه فشارش بالاس مامانم دپرس باشه رو منم تاثیر داره .منم دپرسم
خونه بهم ریختس ولی اصلاااا حال ندارم مرتب کنم :/ 
+بچه ها میگفتن تو گروه پسره گفته دخترا ریاصیشون ضعیفه! بعد امروز استاد اوردش پادتخته یه سوال راحت داد بهش ولی هی تحت فشارش گذاشت گف تا نری تو گروه از جامعه دخترا عذرخواهی  نکنی ولت نمیکنیم . من که اینستا و واتساپ همه رو جمع کردم بی خبر فقط داشتم نگاه
معرفی توسط وبلاگ... الراجین
 
 
کتاب های معرفی شخصیت های تاریخی بویژه شخصیت هایی که نقش پایدارتری را در خاطره ی تاریخی مردم ایفا کرده اند از جمله کتاب های پرمخاطب به شمار می روند. آغاز و فرجام نادر یکی از جالب ترینِ این سرگذشت هاست. "مایکل آکسورثی" ایران پژوه بریتانیایی بیش از یک دهه پیش کتابی پیرامون اثر نادری در ایران تالیف کرد . به واسطه ی حضور نزدیک به زمان انتشار نسخه ی اصلی کتاب به آکسورثی در دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران این ک
عاشقم نباش،اما بهم اعتماد کن...اعتماد از همه چی بالاتره... بالاتره از همه چی...اعتماد، مقدمه‌ی دوستیه...اعتماد، آرامشِ خاطره...اعتماد، یعنی قلب آروم...شاید دردم اینه که اعتماد ندارم...
به بشر که اعتماد ندارم هیچ،
به خالق بشر هم اعتماد ندارم... به خدا اعتماد ندارم...
چرا؟ چون حتی نمی‌دونم خدایی که می‌پرستم، همون خداییه که باید بپرستم؟ خدای من، کیه؟ اصن خدا، با من خوبه؟ یا می‌خواد چیزیو تلافی کنه؟ من از کجا باید بشناسمش؟ اصن خدا خیلی خوبه، قبول، و
نویسنده و محقق : اشکان ارشادی 
در سال ۱۱۵۵ تا ۱۱۵۷ هجری قمری ، به دستور نادر شاعری با تخلص گلبن اقدام به سرودن شعری به ترکی برای مزار نادرشاه در کلات کرد که حکاکی شده ولی معلوم است که سرسری و نیمه کاره بوده‌است ، احتمالا مرگ نادر این موارد را رغم زده‌است. به هرحال در ۲۴ بیت در قالب مثنوی سرایش شده و ترکی «گلبن» در خراسان به دلیل استفاده مکرر از فارسی دری در خراسان بزرگ ، بسیار به فارسی نزدیک است معهذا بعدا ترجمه ای هم بر آن افزوده میکنم.
ادامه
 
هیچکدوم
اصلا عشق وجود نداره 
تنها حسِ خوبِ ما نسبت به آدَماس ...
هیشکی ام نمیتونه بگه دقیقاً تاریخ انقضایِ این حسِ خوب کِی میرسه
________________________فردا کلاس دارم 
تا ٦ بعد از ظهر
بعدشم باید دوباره برگردم سرِکار ...
گناه ندارم من ؟؟
زیادی خسته نمیشم ؟؟
چرا ...
ولی ارزششو داره 
یکی توو این دنیا وجود داره که گفته دوس داره من استادِ دانشگاه بشم 
یکی که برا من خیلی مهمه ...
یکی که انگاری بینِ همه شوخیاشو خنده هاشو شیطنت هاش 
اون تَهِ قلبش ...
منو باور کرده
قرار بود دیگه منفی نویسی نکنم اما نمیتونم...خیلی احساس بدبختی میکنم خیلی...
احساس میکنم سربار خانواده م و این احساس هم درسته....هیچ چیز برای افتخار کردن ندارم جز بغضی که بعد مدت ها شکسته و یکم اروم ترم میکنه.
اونقدری احساس بدبختی میکنم که الان اگر فرشته مرگ بیاد سراغم با سر میپرم بغلش و میگم تمومش کن لعنتی... تمومش کن...
احساس خواری میکنم .احساس ذلت... نمیتونم توضیح بدم چون واژه ای ندارم...
خدایا لطفا اگر واقعا همه چی درست میشه فردا بیدارم کن...اگر ال
می گذشتم از کنار کوچه ای تاریک و تنگبر زمین افتاده بود زیبا جوان شوخ و شَنگگفتمش خود را چرا از خَلق پنهان می کنی گفت عمری مَن اسیرم بَر کَف تریاک و بَنگمن گریزانم زِ خَلق و پیش خالق سَر به زیرروز  و شب می آورم بر خانمانم نام ننگروزگاری هر که ما را دید گفت دیوانه استعده ای گفتند مجنون است و شاید هم مَشنگیک زمانی عاشق همسایه مان بودم چه سودبی وفا زد شیشه عمر مرا مُحکم به سنگ بی مروت خنجرش را در دلم جا کرده بودمادرم می گفت کَردی خانه را میدان جنگآ
آرامگاه نادر شاه افشار , یکی‌از مکان های توریسم در مسافرت به شهر مشهد به حساب آورده می شود که در مسافت قربت از مقبره حضرت امام رضا ع قرار گرفته است .آرامگاه نادر پادشاه افشار در گلشن نادری جای‌دارد , گلشن نادری در ضلع شمال غربی چهار رویکرد شهدا جای دارد و بعداز ضریح امام رضا ع مهم ترین مکان تاریخی مشهد مقدس به حساب آورده می شود . این گلشن حدودا ۱۴۴۰۰ مترمربع مساحت دارااست و بنای آرامگاه دراین مکان واقع شده که در تمامی روز ها سال صاحب خانه گردش
غمگین م،مضطرب م،نگران م،گیج م،خسته م،امیدوارم،سرگردان م،میلی به حرف زدن ندارم،میلی به نوشتن ندارم،میلی به خواندن ندارم،شب را روز می کنم و روز را شب،انتظاری از هیچ کس ندارم،از همه کس توقع دارم،از خودم انتظار ندارم،از خودم متوقع هستم،از خودم راضی  نیستم....چند ماه...نه چند سال...آخرین کتابی که خواندم کیمیا گر بود و ادامه ندادمش....چرا؟....دست های م قهر کرده با بوی کتاب....هر کتابی را که شروع می کنم فقط چند صفحه می خوانم و بعد می گذارم کنار....می ترس
متن و ترجمه آهنگ Senden Başka Kimsem Yok از Sibel Can
Gönül viran bir kuytu
قلب یک جای ویران
Hayat zalim bir suçlu
زندگی ظالم گناه کار
Sen geldin cennet oldu dünyam
تو آمدی و دنیام بهشت شد
 
Hiçbir aşkı duymuyorum
هیچ عشقی رو نمی شنوم (نمی فهمم)
Kalbim kırık başka aşka
قلبم برای (به خاطر) یه عشق دیگه شکسته
Bir canım var al diyorum
یک جان دارم ، میگم اونم بگیر
Feda olsun senin uğruna
فدا بشه در راه تو
 
Kaç günüm var bilmiyorum
چند روز (چقدر عمر می کنم) دارم ، نمی دونم
Ömrüm feda senin sevdana
عمرم فدا برای عشق تو
 
Senden başka kimsem yok
غیر از تو کسی رو ندار
آرامگاه نادر مشهد
آرامگاه نادر شاه هر چند یکی از آثار معماری مدرن ایران است اما یکی از جاذبه گردشگری منحصر به فرد است.که به شما اجازه می­‌دهد تا با بخشی از تاریخ غنی و پر فراز نشیب ایران زمین آشنا شوید.آرامگاه نادرشاه پس از حرم مطهر امام رضا (علیه السلام)، جزء مهم‌ترین اماکن گردشگری و تاریخی مشهد مقدس می‌باشد.این بنا در میان باغی به مساحت 14400 مترمربع ساخته شده است.و ساختمان این آرامگاه نیز به شکل خیمه و چادر عشایری احداث گردیده است.آرامگاه
دانلود آهنگ گرشا رضایی به نام دل ندارم
 
از موزیک منآهنگ گرشا رضایی به نام دل ندارم به همراه شعر و کیفیت عالی
 
ترانه : علی بحرینی ؛ موزیک : گرشا رضایی
 
 
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
 
 متن ترانه گرشا رضایی به نام دل ندارم
ادامه مطلب
میدونید زشت ترین قسمت زندگی من کجاست؟
 
اینکه من "حق ندارم عاشق بشم" و "عشق رو تجربه کنم"
 
من اجازه ندارم کسی رو دوست داشته باشم
 
اجاره ندارم واسه لذت بردنم انتخاب کنم
 
و همواره محکومم به اینکه در برابر خواسته های خانواده م سر تسلیم فرود بیارم
 
من بی اختیار ترینم
 
این ظالمانه ترین و وقیح ترین قسمت زندگی منه
ح خیلی بزرگتر از سن خودش هست. یه آدم فهمیده و بالغ و جا افتاده. امروز ازم خواست تا دو هفته ازش دور بشم. نمی‌دونم چیکار کنم. کاش... فقط کاش پشیمون بشه .... 
عین چند روز دیگه میاد اما  من اصلا آمادگیش رو ندارم و دلم ح رو می‌خواد.
صادقانه نگاه می‌کنم اونم هیچی برام نداره جز هورمون. لعنت به من که اینقدر ذلیل هورمون شدم. دلم می‌خواد پشیمون شه و بگه بدون تو نمی‌تونم. دلم می‌خواد دوسم داشته باشه. لعنتی خیلی بزرگتر و جاافتاده‌تر از این حرف‌هاست. م هم که
سلام
دیروز قکر میکردم چقدر موضوع دارم که دربارشون بنویسم.
اصلا مدتهای مدیدی هست که وعده میدم به خودم یا حتی اینجا مینویسم که درباره ی فلان موضوع خواهم نوشت اما....
اما هیچی...
حتی دیروز داشتم متن مورد نظرم رو توی ذهنم مرتب و ویرایش میکردم اما...
یهو توی همون دستم select all  کردم و  دکمه ی  delete  رو زدم و تمام...
بعد فکر کردم، خب چرا؟؟؟
چرا نمینویسی؟
اول گفتم حوصله ندارم!
بعد گفتم مخاطب ندارم!
بعدش گفتم بهانه و انگیزه ندارم!
و فکر کردم که در گذشته هم همه
سلام!
مدت هاست هیچ چیزی ننوشته ام. شاید به همین خاطر هست که انگشتانم به طبع دلم لرزش خفیفی گرفته اند! مدت هاست در فضای مجازی سکوت کرده ام و حتی زیر عکس های اینستاگرامم هم هیچ چیزی نمی نوشتم و قسمت نظرات را همیشه می بستم. سکوت کرده بودم و کمی از این فضا اشباع شده بودم.
تو این مدت خیلی اتفاق ها افتاده و مسیر زندگی و شخصیتم به کلی تغییر کرده و شاید کمی شکل گرفته باشه.
ازدواج کرده ام، سرکار میرم، پراید مدل 84 گرفتم و خونه اجاره کرده ام. پس از ادای دین ب
احساس میکنم نیاز دارم از همین نقطه تا وسط یخ و برف های قطب بدووم و بعد برای همیشه در یک غار برفی قایم شوم! دکتر قبلی گفته ۳۰% احتمال صرع و دکتر امروز گفته ۸۰% احتمال صرع. فعلا دعوت شده ام به یک روز بستری شدن و به فاک رفتن در بیمارستان. سطح حوصله و اعصابم به صفر مطلق رسیده. هیچ ایده ای ندارم که باید با زندگی ام چه کنم! 
چه قدر روزهای دیگر زندگی ام را با غم شکست عشقی و مشکلات کوفت و زهرماری زندگی ام گذراندم. خوابش را هم میدیدم ارزو کنم برگردم به دبیرس
تقریبا جلد یک بود که متوجه شدم کتاب پر از پارادوکس شده ! تازه هرچی به اخرش میرسیدم احساس میکردم با شعور من مخاطب بازی شده ! جلدای دوم و سوم اوضاع بهبود پیدا میکنه پس باز هم صبور باش !
تو چند جلد کتابایی که از نادر خوندم متوجه شدم نادر شیوه ی مباحثه رو بیشتر به کار برده البته اگر بشه این اسم روش گذاشت ! با نویسنده در این مباحثه همراه میشی و خودت جای قهرمانان کتاب میزاری ، جملاتی رو از طرفشون مزه مزه میکنی میسنجی و به نشانه ی تایید سر تکان میدهی و ی
می توان از روستای داماش به عنوان زمردی سبز رنگ در دل طبیعت سبز و باطراوت گیلان نام برد، روستایی بکر با پیشینه ای کهن که میزبان چشمه های آب معدنی و گونه ای نادر از نوعی گل به نام سوسن چلچراغ می باشد. در واقع این گونه نادر تنها در دو ناحیه از جهان یافت می شود، یکی در روستای داماش و دیگری در لنکران و جمهوری آذربایجان. مناطقی که کاملا حفاظت شده اند و تمام گل های آنها شماره گذاری گردیده اند. آب چشمه های این روستا بسیار گواراست و می توان از آن به عنوان
واقعیت اینه که من آدم قشنگی نیستم. حرفها و حرکات و تفکر قشنگی ندارم، من یه آدم معمولی‌ام که هیچی ندارم منتها از ادا درآوردن هم حالم بهم می‌خوره. من میان‌مایه و متوسط الحال و حتی پایین تر از این حرف‌هام و تو ۳۵ سالگی توان ادا درآوردن واسه یه پسربچه‌ رو ندارم که خوشی و موسیقی و پیانو و ورزش و و و زده زیر دلش و داره ادای غمگینا رو در میاره معیارمم اینه که اگه غمگین واقعی بود دنبال غمگینا نمی‌گشت ... حالا ... قضاوتم اینه فعلا... و من نمی‌خوام تو ۳۵
زندگی الا کلنگ اع
حالم از کلمه «زندگی» بهم میخوره 
زندگی یهو میبرتت بالا توی اوج 
یهو میارتت پایین و جوری میکوبتت زمین ک تا فیها خالدون ات درد میگیره
یروزی اونقدر عشقه و خوب ک دوست داری عمر جاودانه داشته باشی
یروز اونقدر حال بهم زن ک دوس داری همین ثانیه نه ثانیه بعدی تموم شه 
خیلی کثیف و چرکو اع زندگی
زندگی یه هاله ی مشکی و تاریک و کثیف و چرکو اع 
دوسش ندارم 
خیلی بد اع
مزخرف اع
خودشو دوس ندارم
ادماشو دوس ندارم
پول رو دوس ندارم
پول باعث شده اد
خب آدم جایی می نویسه که مخاطب داشته باشه؛ یعنی معمولا اینطوریه. البته ممکنه کسی بگه که من خودم مخاطبامو میسازم؛ من به همچین کسی تبریک می گم، پشتکار خوبی داره!
من همچین پشتکاری ندارم؛ جایی که مخاطب نباشه مثل اغلب آدما حوصله نوشتن و حرف زدن ندارم؛ دیوونه نیستم که بلند بلند فکر کنم!
تنها چیزی که می تونه منو ترغیب به نوشتن کنه اشتباه بودن این گزاره است که توی بلاگ مخاطب ندارم.
آرامگاه
نادرشاه افشار بنایی تاریخی در مجموعه موزه نادری شهر مشهد است.  آرامگاه نادرشاه یا باغ نادری از جمله جاذبه
های گردشگری و تاریخی محسوب می شود که به شما اجازه می دهد تا با فرهنگ غنی و
پرفراز و نشیب این مرز و بوم بیشتر آشنا شوید.این آرامگاه درسال 1342 توسط هوشنگ
سیحون ساخته شده است. آرامگاه نادر شاه پس از حرم مطهر امام رضا جز مهمترین قطب
گردشگری شهر مشهد محسوب می شود . شما علاوه بر دیدار از محل تدفین نادر شاه افشار
و تندیس بسیار زیبای شاه اف
آرامگاه
نادرشاه افشار بنایی تاریخی در مجموعه موزه نادری شهر مشهد است.  آرامگاه نادرشاه یا باغ نادری از جمله جاذبه های
گردشگری و تاریخی محسوب می شود که به شما اجازه می دهد تا با فرهنگ غنی و پرفراز و
نشیب این مرز و بوم بیشتر آشنا شوید.این آرامگاه درسال 1342 توسط هوشنگ سیحون
ساخته شده است. آرامگاه نادر شاه پس از حرم مطهر امام رضا جز مهمترین قطب گردشگری
شهر مشهد محسوب می شود . شما علاوه بر دیدار از محل تدفین نادر شاه افشار و تندیس
بسیار زیبای شاه اف
آرامگاه
نادرشاه افشار بنایی تاریخی در مجموعه موزه نادری شهر مشهد است.  آرامگاه نادرشاه یا باغ نادری از جمله جاذبه
های گردشگری و تاریخی محسوب می شود که به شما اجازه می دهد تا با فرهنگ غنی و
پرفراز و نشیب این مرز و بوم بیشتر آشنا شوید.این آرامگاه درسال 1342 توسط هوشنگ
سیحون ساخته شده است. آرامگاه نادر شاه پس از حرم مطهر امام رضا جز مهمترین قطب
گردشگری شهر مشهد محسوب می شود . شما علاوه بر دیدار از محل تدفین نادر شاه افشار
و تندیس بسیار زیبای شاه اف
آرامگاه
نادرشاه افشار بنایی تاریخی در مجموعه موزه نادری شهر مشهد است.  آرامگاه نادرشاه یا باغ نادری از جمله جاذبه
های گردشگری و تاریخی محسوب می شود که به شما اجازه می دهد تا با فرهنگ غنی و
پرفراز و نشیب این مرز و بوم بیشتر آشنا شوید.این آرامگاه درسال 1342 توسط هوشنگ
سیحون ساخته شده است. آرامگاه نادر شاه پس از حرم مطهر امام رضا جز مهمترین قطب
گردشگری شهر مشهد محسوب می شود . شما علاوه بر دیدار از محل تدفین نادر شاه افشار
و تندیس بسیار زیبای شاه اف
بسم الله
به گمانم حال بدم برای کتابهایی است که مدت هاست نخوانده ام. حدودا یک ماه
کتاب های الکترونیکی را دوست ندارم.
کتابخانه هایی که عضو هستم کتابهای مورد علاقه ام را ندارند.
و بعلت گرانی کتاب و مابقی وسایل بیشمار کارم، امکان خرید همه کتابهایم را ندارم.
و افسرده ام از کتاب هایی که نخوانده ام .
روزهای کشدار و گرم تابستان طعم گس ی دارد . و همینطور طعم تنهایی
پایان نامه نیمه کاره ای که اصلا حوصله تکمیل کردنش را ندارم.
نمی خواستم نوشتن و فعالیت توی وبلاگ رو شروع کنم. دلیلش رو هم نمی دونم! کلاً نامعلوم هستم!.
الان هم علاقه ای به نوشتن و تایپ کردن ندارم. انگشتام بی میل حرکت می کنن و حالت تهوع دارم!! :/ (خب چیه؟!مثلاً حال ندارم آ).
حال سئوال پیش می یاد که چرا پس آمده ای نشسته ای پشته صفحۀ ارسال مطلب؟!. هیییییچ. اومدم فقط یه چی گفته باشم باورم کنید گاهی شما هم چندش می شوید (!!).
+ اگر بخوام ارساله مفیدی داشته باشم؟!
 توصیه می کنم کمی پری نوشت بخونید!. حداقل نوشته ای که حالم
شده هزارتا برنامه تو ذهنتون باشه و ندونید از کجا باید شروع کنید؟
هیچ جایی از خودم تو خونه ندارم برا همین سریع حواسم پرت میشه...
دلم میخواد حداقل یه اتاق داشته باشم که ندارم
از کجا شروع کنم؟
من حتی تو خوابگاه هم نمیتونم تنها باشم...
دلم میخواد یه جا باشه که مال خودم باشه
25 سالمه و هیچ جایی برای خودم ندارم حتی یه تخت یا یه کمد یا ی چیزی که بشه بری داخلش و از تمام آدمای دنیا قایم بشی....
ا
گفت همسرم هروقت میاد خونه فقط یکی رو میخواد که کارهاشو انجام بده.
لباساشو بشوره،براش غذا درست کنه
پذیرایی کنه و ماساژش بده خستگی کار از تنش بیرون بره.
گفت همسرم میگه چون من خرجتو میدم تو باید تموم کارهای خونه رو انجام بدی.
کمر درد داشت و گفت دکتر بهش گفته نباید اینقدر بشور و بساب خونه انجام بده، دکتر گفته باید استراحت کنی.
 
وقتی از مطب برگشتن همسرش گفته بلندشو شام درست کن...!
میگفت تموم زندگیم شده وقف یه نفر! تموم شب و روزم باید تو خونه آدمی ک
کاش نیومده بودم تهران. متنفرم از خودم به خاطرش. اصلا حالم خوب نیست حتی نمیتونم راجع بهش حرف بزنم. دلم میخواد بمیرم. من حتی عرضه ی مردنم ندارم. حتی مرگم برام اتفاق نمیفته. حتی لیاقت مرگم ندارم. از همه متنفرم. از خودم از دنیا. کاش امشب تموم بشه. اینجا مینویسم شاید فقط خالی شم. وگرنه جای دیگه ای. رو ندارم. نه جاییو دارم نه کسیو. 
تاریخ دوباره تکرار میشه. اما این بار پست ها رو بی رحمانه دیلیت نمیکنم. نزدیک به سیصد تا پست رو دونه دونه به حالت پیش نویس درمیارم و په اولینش که میرسم، دست نگه میدارم. برای اینکه بدونم دو سه سال یک بار این اتفاق میوفته و من گرچه خوشحالم از اینکه خاطرات زیادی رو اینجا ثبت کردم، اما قدرت مرور همه ش رو ندارم. قدرت مرورش رو ندارم و الان دیگه دل پاک کردنش رو هم ندارم. و آره من همونم که یک روزی وبلاگ بروکلیِ آب پز رو، چند سال بعد ترمه طلا و چند سال بعد ن
الان یک ماه بیشتره کرونا اومده
عید نتونستم برم تهران
دلم خیلی تنگ شده برای مامانم اینا
هرروز بیشتر روزمرگی با خودش منو غرق می کنه
بیشتر آشپزی، سریال دیدن و کتاب خوندن
جدیدا دو تا کتاب گرفتم که بخونم ولی حوصله شروعشو ندارم
امروز بعد از کلی وخت حمام رو درست کردیم، کفش آب میداد به راهرو. مجبور شدیم کل کاشی ها رو عوض کنیم.
یه دار قالی خریدم ولی مدتهاست داره خاک می خوره، دیگه علاقه ای بهش ندارم
علاقه ای به هیچ چیز ندارم.:(
اگر خدا را دوست داری
اگر خدا را دوست داری،✨خدا گفته است:✨(لا یسخر قوم من قوم)همدیگر را «مسخره نکنید.»
اگر خدا را دوست داری، ✨خدا گفته است:✨(ولا تلمزوا انفسکم)از همدیگر «عیب جویی نکنید»
اگر خدا را دوست داری ،✨خدا گفته است:✨(ولا تنابزوا بالالقاب)«لقب زشت» به هم ندهید.
اگر خدا را دوست داری، ✨خدا گفته است:✨(و انفقوا فی سبیل الله)در راه خدا «انفاق کنید.»
اگر خدا را دوست داری ،✨خدا گفته است:✨(و بالوالدین احسانا)و «به پدرو مادر نیکی کنید.»
اگر خدا
کوچه ها باریکن دکونا بستس
خونه ها تاریکن طاقا شکستس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می برن کوچه به کوچه
نگا کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسی اند که اگر خاموش شه
واسه نفت نیست هنو یه عالم نفت توشه
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب ، امید و از بد گله نداره
گرچه از دیگرون فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم

دانلود
دیروز یکی از اقوام مامانم ازش پرسیده دخترتون درسشو تموم کرده؟
مامانم با حالت تعجب گفته نه من دختر هنوز سال سوممه
بعد گفته مگه دخترتون میکروبیولوژی نمیخونده؟
مامانم دیگه بیشتر تعجب کردهتوضیح داده نه دندونه
بعد بنده خدا گفته بود یکی بهش گفته دخترتون دوسال!!!!پشت کنکور بوده بعدم میکروبیولوژی قبول شده-_-
خداوکیلی تا چه حدحسادت دیگه؟
واقعا من تو زندگیم کاری به این ندارم که فلان قومم چیکار کرده یا نه مخصوصا اگه درسی باشه:/
اینم روی اون حرفایی شنی
■ محمد رمضانی:
مدیر باشگاه فرهنگی ورزشی نادر خراسان رضوی؛
در خصوص مسائل و اهداف تیم نو ظهور نادر؛در گفتگویی اختصاصی؛ 
با خبرنگار ورزشی هدف؛ توضیحاتی را ارائه داد .
در وبلاگ حاشیه نشینان هدف در فوتبال ایران ؛ 
با این موضوع همراه باشید. 
● خداروشاکریم که توانستیم در نخستین فصل حضور در مسابقات استان خراسان رضوی و در لیگ های پایه و بزرگسالان فصل ۹۸ فعالیت کنیم .
وی با اذعان به این مهم که زحمات سازگار،  مدیرعامل تیم ، و کلیه اعضای کادر فنی و اجر
به طور اتفاقی چند روز پیش وقتی داشتم شبکه های تلویزیونو بالا پایین می کردم؛ دیدم در شبکه افق مستندی راجع به نادر ابراهیمی داره پخش میشه و با توجه به اطلاعات کمی که از ایشون داشتم تصمیم گرفتم که مستند رو ببینم (متاسفانه فکر کنم نیمه ی دوم مستندو دیدم). بسیار مستند جالبی بود و منو به آقای نادر ابراهیمی علاقه مند کرد.
ادامه مطلب
خط کش دستمه
بیا بیا هوپ
Just 30 cm
لطفا 
keep distance
ممنون
دوست ندارم جلوتر برم
جلوتر بیای
به آدما که نزدیک میشی گندش درمیاد
بهت که نزدیک میشن گندش را در میارن
با لایه های اول ات اوکی هستم
  
Just 2 mins not more
بهتره ندونی زیر نقاب خوشگلش چیه 
آره دوست ندارم نزدیکم بشی
نزدیکت هم نمیشم 
Respect my privacy

روح وحشی
+حوصله ی ارتباط نزدیک با دیگران را ندارم .
هر چی دورتر بهتر و safer
++مثل لاکپشت توو خودم قایم شدم
دیگه هیچکس دلمو نمیبره
تمایلی به آشنایی با آدم‌های جدید ندارمتمایل به رفت و آمد با نیمی از آدم‌هایی که می‌شناسم ندارمو هر روز سریع‌تر از قبل، آدم‌های محبوبم را از دست می‌دهم
دیشب دوستی سبزی برایم تمام شد و اندوه و بغض همراه ماه‌های بعدی استکاش روابط آدم بزرگ‌ها این‌قدر پیچیده نبود
امروز شنبه است. بیست و هشتم اردی بهشت 98. گمانم دوازدهمین روز از رمضان. آن چه که پوشیده نیست این است که حال خوبی ندارم. روح آرامی ندارم. وضع مطلوبی ندارم ... چرایش را نمی دانم. از هیچ چیز، مطلقا از هیچ چیز ِ خودم راضی نیستم. احساس می کنم برای هیچ چیز زندگی ام تلاش نکرده ام. بد جور با خودم وارد جنگ شده ام . زیان این جنگ هم بر هیچ کس مترتب نیست الا خودم .... 
باید تمام کنم. 
باید شروع کنم.

تمام نوشته های 96 و 97 را برداشتم. این جا گزارش ِ حال و روز خودم را به
دیشب اکانت فیس بوکم یا هک شده بود یا سعی شده بود هک بشه
چون از طرف فیس بوک برام پیام اومد ک حساب شما مسدود شده چون از دو موقعیت مکانی همزمان وارد شدین. 
و من ناراحت شدم چون مطابق گفته فیس بوک فقط بنی میتونه دنبال هک کردن اکانت من باشه ولی اخه چرا , اصلا استرس ندارم چون تو این سه سال بجز بنی باکسی دوست نبودم ...و حرف نزدم.
شاید هم خطایی پیش اومده واقعا نمیدونم 
دیشب عروسمون میگفت به فال قهوه اعتقاد داری؟
گفتم نه فال قهوه بلکه به هیچ فالی اعتقاد ندارم
گفت ولی دختر عمه عروسمون فال قهوه میگیره همشم واقعیه ... گفت برای من گرفت هر چی گفت درست بود 
گفت
فقط یه مورد برام ابهام داره و هنوز مشخص نیست ولی تو فالم بود .‌.. گفتم
چی؟ گفت که خانومه گفته یه زنه دنبال شوهرته و شوهرت بهش محل نمیده ولی زنه
همش دور و ورشه ...
میخندید و میگفت متتظر اون روزم ...
گفتم
اینا الکیه.میگفت نه بخدا هر چی گفت درست بود ... منم چشمامو ال
دانلود فیلم تئاتر گذر لوطی هاشم با لینک مستقیم
دانلود فیلم ایرانی تئاتر گذر لوطی هاشم با کیفیت عالی 1080p
لینک دانلود قرار گرفت
دانلود فیلم تئاتر گذر لوطی هاشم
گروه فیلم : تئاتر
سال تولید : 1397
کارگردان : حسین تبریزی
بازیگران: شهرام عبدلی، فقیهه سلطانی، سیاوش خیرابی،  زهرا جهرمی، محمدرضا ژاله، جواد پورزند، علیرضا ناصحی، علی موسویان، افشین غیاثی، حامد بیسادی، علی بنائی، پیمان صحرایی، مجتبی قریشی، فرشاد قهرمانیان
خلاصه داستان :
 این نمایش
تو تاریکی شب نشستیم زل زدیم به چراغ های کوچک ..به خانه های پر نور شهر ..گفتم چی میشد یکی از این خونه ها مال ما بود ‌..دلمون خوش بود....
دلم اون شب به بودنت خوش بود هرچند که می دونستم رفتنی ،رفتنی است.
دلم گرفته است حوصله نوشتن ندارم .احساس امنیت ندارم ....
با گذشت ۲-۳ هفته از اون دعوا و فشار عصبی هنوز نمیتونم بخوابم و هرشب خواب دعوا و قتل و... میبینم . هنوزم دلم باهاش صاف نیست و دوست ندارم باهاش حرف بزنم حتی یک مقدار پول دارم میخوام با کمکش لپ تاپ بخرم ولی تو ذهنم کلا قیدش زدم چون نمیخوام باهاش حرفی بزنم . به جز سلام ذاتا هیچ حرف دیگه ای باهاش ندارم . دلم میخواد یا این زندگی تموم شه یا عمر من . چون واقعا درعذابم دیگه تحمل دعوا ندارم ... حالم خوش نیست :( 
من به دل دیوونم یاد دادمنترسه از تنهاییمن سی سال تنها بودممنو نترسون از تنهاییتو منو دوسم نداشتی آخر یه شب منو تنهام گذاشتیتو ناز کردی من منت کشیدم برای آشتیمن که جز تو کسیو ندارم ولی چرا تورم ندارمچرا تورم ندارم چرا تورم ندارم ...چه کاری با من نبودنت کرد چی مونده از تو به جز یه سردردتو کردی بهم پشت ببین دلم رو زد کشتغم تو بسه برام برای هفت پشت ...من وانمود کردم دردم نیومد اما درد پیرم کردبه چشماش چند روز خیرم کرد بعد رفت تحقیرم کردتو منو دوسم ن
جوری اعصابم از دستشون خورده که ... 
دیگه واقعا طاقت باهاشون زندگی کردن رو ندارم ....
من که سه ساله قرنطینم ، اما دلم به همون چندساعت از روز که اینا سرکار بودن خوش بود ...
الان با این وضع قرنطینه و همش تو خونه بودنشون دیگه تحمل ندارم ...
منفورترین حرفی که میتونن بهم بزنن اینه که تو پزشکی قبول شی گیر نمیدیم بهت ،این کارو میکنیم ،اون کارو میکنیم و... 
من یه منطقی دارم .... دوست ندارم کسی رو که تو غم هام شریک نبوده تو شادی هام شریک کنم....
الان که فکر میکنم به
دیشب با پدرم بحثم شد. سر اختیاری که روی زندگی خودم ندارم، سر تحمیل عقاید و افکارش، و حتی سر دین و اعتقادات.
حرف‌های جدیدی نبود، قبلا هم گفته‌بودم. فقط این‌بار جدی‌تر گفتم، و از همه مهم‌تر پاش وایسادم.
امرزو ظهر بلیت داشتم و الان توی اتوبوس به مقصد اصفهان نشستم. صبح دوباره بحث‌مون شد، قبل از رفتن یکی از چیزهایی که سرش بحث کردیم رو انجام ندادم. از پله‌ها که رفتم پایین یه مقدار چپ‌چپ نگاهم کرد. لای پول‌هام دنبال پول خردی که مامانم برای صدقه
توان جنگیدن ندارم دیگر خدا رو شکر...
پشت  تلفن خانم فلانی نشسته است به تشریح ماجراها... که حرفش را به من ثابت کند ...
و من هیچ حرفی برای گفتن ندارم... تک جمله می‌گویم.. گاهی می‌خندم و تمام...
حتی غمم نمی‌شود از این اتفاقات... 
این اتفاق خوبیست...
 
توقف ؛ تنها چیزیه که میخوام دقیقا .
اما حال متوقف کردنش را ندارم !
روح وحشی
+شایدم جرئتش را .
نمیدونم . دلیلش هر چی هست امید به بهبود اوضاع نیست ...
++حال و حوصله ی خودم را هم ندارم . چه برسه به دیگرانی که هیچ ربطی به هم نداریم .
ممنون که میفهمید .
درد دل ما به درد هیچ کس نمیخوره واسه این میام اینجا...
راستش اهل درد دل کردن هم نیستم  شاید به همین خاطره ک به کسی چیزی نمیگم جز روزمرگی ها هوا خوب شده ها اخ اخ دیدی چقدر وسایل گرون شده .گوشت رو دیدی قیمتش چقد زیاد شد .اخی  چقدر زمونه ی بدی شده .خسته شدم از شب وروز های تکراری از زندگی بی هدف ازبی برنامگی از بی ایمانی جدی از این اخری بیشتر خسته شدم من مسلمانم اما ایمانم ...ایمان ندارم جدی میگم ازخودم بیزارم که چی بشه دارم زندگی میکنم و بی برنامه جلو
یه اتفاق جالبی برام افتاده که بعضیا سختشون میشه اگر بخوان به تک پیام دوستشون جواب بدن. البته تو نت و بدون هزینه ی شارژ.یا دارن فرار میکنن تا مثلا کسی تو زندگیشون سرک نکشه یا که دوست ندارن به کسی که ازشون سوالی کرده یا سلامی گفته جواب بدهند. تا اینجاش درسته منم دوست ندارم کسی تو زندگیم سرک بکشه.ولی جالبه وقتی پیا محبت آمیز و سلام و احوال پرسی هم میفرستی بازم بدشون میاد که جواب بدهند یا که خودشون سوال میکنند و بعدش فرار میکنند.این هم از شانس من د
الان داشتم ی سایت دیگه وبلاگ که همه تون میشناسید نگاه میکردم اتفاقی یکی 2تا رو باز کردم ببنیم بقیه چی مینویسن
 
دختره نوشته بود  میخوام کانال بزنم خاطرات دانشجوییم رو بگم
بعدش گفته بود فکر کنم ی سریا صابون بدست بیان تو کانال!!!
 
موندم چه خاطراتی دارن که من دانشجوی پسر ندارم از اون مدلیا
 
خوابگاه ما که فقط پاسور براهه
به نام خدای مهدی عج


"شهید امیر فناخسرو".از رزمندگان اطلاعات و عملیات لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول اللّه {صلی اللّه علیه و آله و سلم}.
دانشجوی سال دوم، رشته مهندسی ساختمان.
شهادت= فروردین ۱۳۶۷حلبچه، عملیات بیت المقدس۴."دیگر تحمل ندارم در این شهر پُر از فساد و معصیت بمانم"
بخشی از وصیتنامه شهید:.« مرا به سوی خودت بخوان ای معبود من دیگر تحمل
ندارم که تک تک همه دوستانم از دستم بروند و باز هم در این شهر پُر از فساد
و معصیت بمانم حالا دیگر تنها شدم به هر م
یکِ خردادِ یک هزارُ سیصدُ نودُ هشت ....
پیش بینی یه روز به خاک رفته ....
برای جلسه ی استاد یه بخش اعظم کار انجام ندادم !! پر واضح است که استاد باز گند میزنه به سرتاپامون ...
برای کلاس ساعت 8 صبحمون دوتا مقااله نیاز داشتیم که اونم آماده نکردیم !! باز سرکلاس  باید متوسل شیم به آیه الکرسی که استاد گیر نَدِ !!
جلد 1،2،3 بر جاده های آبی سرخ تموم کردم ... یه تناقص عجیبی در کتاب دیده میشه !! میرمهنا زرت و زرت تو کتاب دزدی میکنه بعد آق نادر اصرار دار بگه اون دزد دری
جشن فارغ‌التحصیلی می‌تواند یکی از قشنگ ترین مراسم‌های تحصیلی باشد به همراه احساسات خوشایند زیاد؛ من هم همین را تصور می‌کردم اما هر روزی که به تاریخ موعود نزدیک می‌شوم، حجم اعصاب خوردی و احساسات بدم شدیدتر می‌شود.
جشن فارغ‌التحصیلی را دوست ندارم چون هم کلاسی‌ها با رفتارهای رئیس‌مابانه احساس بدی به من منتقل می‌کنند و احساس ناراحتی می‌کنم.
جشن فارغ‌التحصیلی را دوست ندارم چون با رویاهایم خیلی متفاوت است، همراهی نیست تا کنارم باشد و م
ارکیده گوست یا ارکیده شبح مانند، بومی فلوریدا، کوبا و باهاما است. می‌توان گفت که مهمترین علت شهرت و خاص بودن این گل، شکل ظاهری آن است زیرا درست شکلی شبح مانند دارد. گلبرگ‌های این گیاه سفید رنگ و کشیده هستند. گل ارکیده گوست بسیار نادر است و متاسفانه در معرض انقراض قرار دارد. گفته می‌شود که ازدیاد زباله‌ها در طبیعت و کم شدن گرده‌افشانی این گیاهان توسط پروانه‌ها دلایل اصلی کم شدن تعداد این نوع گل‌هاست.
منبع : عجیب ترین و نایاب ترین گل های دن
بک گراند گوشیم را سیاه کرده ام. پدر می گوید اینطوری شارژ کمتر مصرف می شود. می گویم تاب دیدن آبی آسمانی ندارم. قاب تیره ندارم وگرنه بی درنگ قاب آبیم را دور می انداختم. تی شرتم را سرمه ای انتخاب کرده ام. تیتراژ تئاتر مسلم توی گوشم پلی می شود. «الی مَتی اَحارُ فیک»
اونور گفتم بزا اینور هم بگم
البت ن با این شرح
 
در مورد موضوعی ک کنترلی بر اون ندارم 
و فی الواقع اختیاری ندارم
نمی تونم خوب کار کنم
ب عبارتی نمی تونم بدون تخلف کار کنم
الان هم ک دیگه نوبرش بود
تو کل عمرم تخلف داشتم
ولی امروز چیز دیگری بود
-______-
این وبلاگمه و بجز اینجا جایی رو ندارم حرفای دلمو بزنم
پس مجبورم یه جور خودمو خالی کنم
پست قبلی گفتم برام مهم نیست حقیقتا ته دلم یکم مهمه،مهمه بدونم کی اینارو میگه!
مامانم حدسش روی یکی از اقوامشه
این قومشون من تا به امروز فکر میکردم یک درصدم من توی زندگیشون اهمیتی ندارم
چند تا دختر داره
فقط یکشون دانشجوی دکتری یه رشته هست که اصولا اینده شغلی انچنانیم نداره:) و کلن هم همه دختراش دانشگاه دولتی نبودن
بقیه توی کارای زیبایین
ولی درعوض هم خودشون هم
دارم از استرس دفاع خفه میشم و همچنان ذهنم درگیر مح و شکستی هست که در مقابلش خوردم و یا طعم درست ناچشیده‌اش یا هرچی!
حال و روز خوبی ندارم، ذهنم پرت مح میشه مدام و غمی الکی گلومو می‌گیره. نمی‌دونم حتی حال اینجا نوشتن و از خودم نوشتن رو هم ندارم 
مامان عصر رفته مراسم ختم و شب برگشته میگه فلانی رو دیدم(همسایه ی سابق)
که تبریک گفته که مبارکه آیدا ازدواج کرده :| مامانم تعجب کردم که کِی ازدواج کرده من خبر ندارم :||
مامان پرسیده حالا به شما کی گفته؟
طرف گفته فلانی(که میشه دوست نزدیک تر مامانم و عجیبه که خودش چرا از مامان نپرسیده)
 
حالا ما نمی دونیم قضیه چیه و کی این حرف رو دهن به دهن کرده و کلا چه نفعی برای چه کسی داره که من شوهر کردم یا نه؛
اما واقعا دارم به این نتیجه میرسم که تا همیشه ی دنیا جه
روی تخت دراز کشیده ام ، به رغم آنکه هوای خانه واقعا گرم است پتوی کلفتی روی خودم انداخته ام. انگار که از صبح و سرمایش ترس داشته باشم! 
"بار دیگر شهری که دوست میداشتم"را میخوانم.خاطره تند تند پیام میدهد و شلوغش میکند و حوصله ندارم مُجابش کنم که ارام باشد.فقط میگویم که "حضوری حرف میزنیم." تند و تند تحلیل میکند، سوال میکند و خودش جواب میدهد.تند و تند واژه ها را میکُشد! و من ، غرق ِ نادر ابراهیمی و واژه های نو به نوش، مداد از دستم نمی افتد و با فاصله ه
چون ڪه جدا از تو سر و سامان ندارم
در دینِ من قبله دو چشم عاشق توست
ڪفر است اگر این عشق،،، من ایمان ندارم
#مجتبی_خوش_زبان••࿐
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
جواب منفی شد
انفولانزاس
شانس ندارم که
بابام برگش بهم گف تو خودت کرونایی داری منو دق میدی تو خونه بد بیاد بگیریش؟
اصن با چه اجازه ای قبل خاستگاری؟
خلاصع همه چی مث قبل شد
دیرو هرچی میخواستم هنوز نگفته جلو روم بود
وای که کلی حال داد
اصن من کرونا میخوااام
   از من پرسید تا به حال به او دروغ گفته‌م؟ دروغ گفته بودم. انکار نکردم. گفتم که دروغ گفته‌م. پیش خودش گفت که مسلما دروغ گفته‌ای. چیزی نداشتم که بگویم. آخرین دروغی را که به او گفته بودم به یاد آوردم.
   به او گفته‌بودم می‌توانیم هر وقت که خواستیم با کس دیگری بخوابیم، به هم بگوییم و اجازه بگیریم و این کار را بکنیم. اگر که این ارتباط فقط منتهی به رابطه جنسی باشد، از نظر من عیبی ندارد. از نظر او عیب داشت. از من پرسید کسی هست که بخواهم چنین کاری با
دانلود اهنگ جدید مهدی احمدوند + متن اهنگ به نام جنون با کیفیت ۱۲۸ 
متن آهنگ جنون از مهدی احمدوند
♭♬من به دل دیوونم یاد دادم نترسه از تنهاییمن سی سال تنها بودم منو نترسون از تنهایی♭♬تو منو دوسم نداشتی آخر یه شب منو تنهام گذاشتیتو ناز کردی من منت کشیدم برای آشتی♭♬من که جز تو کسیو ندارم ولی چرا تورم ندارمچرا تورم ندارم چرا تورم ندارم  ...♭♬چه کاری با من نبودنت کرد چی مونده از تو به جز یه سردرد♭♬تو کردی بهم پشت ببین دلم رو زد کشتغم تو بسه بر
۲۲ اسفند ماه مصادف با ۴۱ سالگرد جاودانگی سپهبد نادر جهانبانی به دست حاکم شرع صادق خلخالی در بیدادگاه اسلامی.
با گذشت ۴۱ سال نه تنها نام و یادش به فراموشی سپرده نشد بلکه هر روز به محبوبیت و خوش نامی او در میان نسلی که هرگز شورش مذهبی را ندید افزوده می شود بطوریکه جوانان امروز ایران بیش از گذشته قدردان بزرگ مردان و قهرمانان واقعی این سرزمین مقدس و کهن هستند.
سپهبد نادر جهانبانی پدر تیم آکروجت تاج طلایی بود که از وی به عنوان محبوب ترین و مجرب تر
به دلایلی آپاندیس برای بدن مفید است 
زمانی که شما یک درد شدید (تپنده) را در شکم خود احساس میکنید، یکی از اولین چیزهایی که احتمالا به ذهنتان می رسد، آپاندیس شما می باشد صرف نظر از اینکه آیا درد از آن نشات می گیرد یا خیر اما آیا میدانید که اپاندیس در کدام طرف است؟ آپاندیس شما یک کیسه لزج،لیز است که بین روده کوچک و بزرگ شما آویزان است و این چنانچه بارها در بخش سلامت نمناک گفته شده است معمولا در سمت راست پایین شکم قرار دارد، اما در موارد بسیار

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها